محفل عاشقان

    این وبلاگ متعلق به امام زمان عج الله ومحبان وعاشقان ایشان می باشدباصلوات برای سلامتی وظهور هرچه سریعتر ایشان نگاهمان کنید»
  • خانه 

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*

متوسل شدن به حضرت زهرا سلام الله علیها

28 فروردین 1391 توسط محفل عاشقان

متوسل شدن به حضرت زهرا (س) در عمليات شناسايي نويد شاهد:

چند شب پيش از عمليات، شهيد احمد جولاييان همراه با يكي از دوستانش براي انجام آخرين شناسايي به محور دشمن رفته بود. درست در همان محوري كه قرار بود امشب در آن عمليات اجرا شود، در حالي كه نهر ابوعقاب پر از موانع بود، احمد و دوستانش خيلي آرام و با احتياط وارد نهر شدند… نويد شاهد: چند شب پيش از عمليات، شهيد احمد جولاييان همراه با يكي از دوستانش براي انجام آخرين شناسايي به محور دشمن رفته بود. درست در همان محوري كه قرار بود امشب در آن عمليات اجرا شود، در حالي كه نهر ابوعقاب پر از موانع بود، احمد و دوستانش خيلي آرام و با احتياط وارد نهر شدند و به هر زحمتي كه بود از موانع گذر كردند و خود را به عمق دشمن رساندند. سنگرهاي كمين عراقي ها را شناسايي كردند و پس از شناسايي كامل در حال برگشت، هر دو در سيم هاي خاردار و لابه لاي موانع گير كردند. اسلحه كلاشي كه پشت سرشان بود و براي احتياط برده بودند، طوري در سيم هاي خاردار گير كرده بود كه حتي نمي توانستند تكان بخورند. در آن ساعت، آب جزر شده بود، با دشمن نيز بيش از چند متر فاصله نداشتند. هر قدر تلاش كردند كه خود را رها كنند، نتوانستند. دريافتند كه لحظه موعود فرا رسيد، راه بازگشتي نيست. در حالي كه اشك در چشمانشان حلقه زده بود، يكديگر را در آغوش گرفتند و حلاليت طلبيدند. آن روزها ايام فاطميه بود، به حضرت زهرا(س) متوسل شدند. دوست احمد به هر زحمتي از شر سيم هاي خاردار نجات پيدا كرد اما وضعيت احمد، بسيار دشوارتر بود و امكان رهايي او وجود نداشت. از احمد خداحافظي كرد و به سوي نيروهاي خودي برگشت. احمد تصميم گرفت هر طور شده از اين گرفتاري نجات پيدا كند، چون اگر اسير مي شد، ممكن بود زير شكنجه و شلاق، حرف بزند و عمليات لو برود. دوست احمد در حالي كه به عقب برمي گشت، احساس كرد چيزي به سرعت به طرفش مي آيد. با خود گفت: «بدبخت شدم! عراقي ها هستند! حتما احمد را گرفته اند و حالا به طرف من مي آيند». به زير آب رفت، تا او را نبينند. وقتي آهسته از زير آب بيرون آمد، كسي به طرف او مي آمد .خطاب به او فرياد مي زند: «قف! لاتحركوا! (ايست! بي حركت!)» احمد خود را در آغوش او انداخت و هر دو چند دقيقه با صداي بلند گريستند. پرسيد: «احمد! چطوري نجات پيدا كردي؟» ـ «نمي دانم چه شد! هر قدر تلاش كردم كه خودم را از شر سيم هاي خاردار خلاص كنم، نتوانستم. وضعيتم لحظه به لحظه بدتر مي شد. نمي دانستم چه بكنم. موانع در حال تكان خوردن و بسيار خطرناك بود، چون توجه دشمن را به سمت من جلب مي كرد. از همه كس و همه جا نااميد، به ائمه ـ عليهم السلام ـ متوسل شدم. يكي يكي سراغ آنها رفتم. يك لحظه يادم آمد كه ايام فاطميه است. دست دعا و نيازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز كردم و با تمام وجودم از ايشان خواستم كه نجاتم بدهند. گريه كردم. دعا كردم. در همين حال احساس كردم يكي پشت لباسم را گرفت، مرا بلند كرد و در آب اروند پرتم كرد. آن حالت را در هشياري كامل احساس كردم». احمد اين ماجرا را براي دوستش تعريف كرد، او را قسم داده بود كه تا زنده است، آن را براي كسي بازگو نكند. منبع: عصر انتظار

 نظر دهید »

تهذیب نفس در کلام بزرگان

26 فروردین 1391 توسط محفل عاشقان

تهذیب نفس در كلام بزرگان :

حضرت امام خمینی(ره):

«تا فرصت از دست نرفته بیدار شوید،‌در مرحله اوّل در مقام تهذیب و تزكیه نفس و اصلاح خود بر آئید.»[10] «اگر شما درس بخوانید ممكن است عالم شوید ولی باید بدانید كه میان مهذّب و عالم خیلی فاصله است. هر چه این مفاهیم در قلب سیاه و غیر مهذّب انباشته گردد حجاب زیادتر می شود، در نفسی كه مهذّب نشده علم حجاب ظلمانی است ، علم نور است ولی در دل سیاه دامنه ظلمت و سیاهی را گسترده‎تر می سازد.»[11] «… حوزه‎‎های علمیه بیدار باشند، تقوا را ،تقوا را، تقوا را، ‌نصب العین خود قرار بدهید ـ ‌فضلا و ‌طلاب علوم دینیه ،‌ تقوی، ‌تقوی، تنزیه نفس و مجاهده با نفس می تواند بر یك امّت حكومت كند.»[12] آیه الله نجفی قوچانی (ره): «… و با لجمله، طلبه باید اوّلاً در تغیل باطن خود جدیّت نماید و چنانچه در اوّل طفولیّت است و باطن او هنوز چركین و نجس نشده، مواظب باشد كه نجس نشود… .»[13] آیه الله سید احمد كربلائی(ره): در دستور العملی به یكی از شاگردان خویش می نویسد:«مواظبت كامل بر اداء‌ واجبات و ترك محرمات داشته باش و اولاً: در ابتدای صبح در این اندیشه كن. ثانیاً: كمال مراقبت را در طول روز داشته باش. ثالثاً: هنگام اراده خوابیدن محاسبه نفس كن. رابعاً: در صورتی كه نفس مخالفتی نموده آنرا جبران نما و نفس را با انجام ضّد میل آن مجازات و سیاست نما»[14]. آیه الله العظمی بهاءالدینی (ره): «با تهذیب نفس علم به بار می نشیند و ثمر می دهد. قدرت، مفید می شود و خدمت، ارزش می یابد. ارج و بهای افراد به خود سازی، تهذیب نفس و توجه به خداست. هرچه تهذیب افزایش یابد، مشكلات و نابسامانی ها آسان و قابل تحمّل می شوند و در پی آن تائید الهی مسائل را حل می‎كند و اگر خدای نكرده این وظیفه اصلی فراموش شد، تمامی زحمات هدر می رود.»[15] دستورالعمل دو تن از مراجع برای خودسازی آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی در پاسخ به سؤالی در خصوص راه خودسازی، تهذیب نفس و مراحل آن شرایط دست‌یابی به سجایای اخلاقی را تشریح کردند.

 نظر دهید »

در چه می زنید دری وا نمی شود

26 فروردین 1391 توسط محفل عاشقان
در چه می زنید دری وا نمی شود
من گشته ام نگرد که پیدا نمی شود

دریا دلم چگونه به یک قطره دل دهم
یک قطره آب مانده که دریا نمی شود

لیلا یکی درست بگویم خدا یکی
هر کس به یک کرشمه که لیلا نمی شود

او سیب خواست تو دیگر بگو چرا
آدم که خام خواهش حوا نمی شود

حق با تو بود گر به دلت مهر ما نبود
یوسف که پایبند زلیخا نمی شود

من گشته ام تمام جهان را عزیز من
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

__________________

 نظر دهید »

السلام علیک یا بنت ثارالله

26 فروردین 1391 توسط محفل عاشقان

االسلام و علیک یا بنت الثارالله
السلام و علیک یا بانو رقیه

چراغان کرده ای ویرانه را ای ماه دلجویم
قدم بگذار برچشمم رهت با اشک می شویم

توانی نیست در پایم که پیش پات بر خیزم
ز بس آزار دیدم ای پدر سست است زانویم

کنون فهمیده ام بابا چرا زهرام میخواندی
نفس چون میکشم خون میچکد از زخم پهلویم

سه ساله نیستم آری زمانه اینچنینم کرد
کمانی قد وگیسویم سپید و ارغوان رویم

فراموشم شده دیگر چگونه راه رفتن را
کمک از عمه میخواهم که گیرد زیر بازویم

چه آمد بر سرم باشد برای فرصتی دیگر
نمیگویم چه شد بابا ولی آنقدر میگویم

میان راه خصمت آنچنان این خسته را می برد
که مشتش بود پر از تارهای خونی مویم

مبر بابا مرا زینجا زحرف خویش بر گشتم
به پیش عمه میمانم که تنها همدم اویم

 نظر دهید »

فدک

24 فروردین 1391 توسط محفل عاشقان

شبهه : بر فرض اين که فدک ارث باشد، چرا زنان پيامبر (ص) از آن بهره اى نداشتند؟

جواب اجمالى:

طبق قرائن و شواهد تاريخى، فدک را پيامبر اکرم (ص) در زمان حيات خودش، به دخترش حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بخشيده است. و اين گونه نبوده که بعد از رحلت پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، فدک را ارث برده باشد، حتى تعدادى کارگر هم در آنجا داشته است که ابوبکر هنگام غصب فدک، آنان را بيرون رانده است. لذا زنان پيامبر در آن حقى نداشتند و آن گاه که ابوبکر شهادتِ آن بانوى بزرگوار را نپذيرفت، آن حضرت مسأله ارث را مطرح فرمود.

جواب تفصيلى:

فدک، روستاى آباد و حاصل‌خيزى در 140 کيلومترى مدينه بود که در سال هفتم هجرت، هنگامى که مسلمين همراه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) خيبر را فتح کردند، يهوديان، بدون جنگ، تسليم پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) شدند و فدک را در اختيار آن حضرت گذاشتند از آن پس، فدک به عنوان ملک شخصى پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به شمار مى‌رفت تا اينکه آيه «و آتِ ذالقُربى حَقَّهُ» يعنى حق نزديکان را بپرداز. نازل شد. طبق اسناد معتبر از کتب شيعه و اهل سنت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فدک را به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بخشيد.[1]

اما در اين که فدک ارث مصطلح بوده است، نه تنها محلّ تأمل و اشکال است، بلکه شواهد و قرائن موجود، حاکى از آن است که فدک، بخشش و عطيه اى از جانب پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به دختر گرامى اش حضرت زهرا (سلام الله عليها) در زمان حيات پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بوده است. اين قراين و شواهد به قرار زير است:

1 ـ شيعه و اهل سنت نقل کرده اند، وقتى آيه «و آتِ ذى القربى حقّه»[2] :«اى پيامبر! حق خويشاوندان را ادا کن»; نازل گرديد، پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) حضرت زهرا (سلام الله عليها) را خواستند و فدک را به ايشان عطاء فرمودند;[3] در حالى که اگر فدک، ارث مصطلح بود، مى بايست بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ، به حضرت واگذار گردد.

2 ـ حضرت زهرا(سلام الله عليها) در خطبه معروف خطاب به ابوبکر از «فدک» با تعبير «نحله» (بخشش و عطيه) ياد مى کند: «هذا ابن قحافه أبتزّنى نِحلة ابي…».[4] و اين بدين سبب بود که حضرت زهرا(سلام الله عليها) در زمان حيات پدر بزرگوارشان مالک فدک و عهده دار امور اداره‌ى آن گرديد.

3 ـ روزى اميرالمؤمنين(عليه السلام) نزد ابوبکر رفتند در حالى که او در مسجد بود و جمعى از انصار و مهاجر دور او حلقه زده بودند، حضرت، خطاب به ابوبکر فرمودند: «يا ابابکر! لِمَ منعتَ فاطمة ميراثها من رسول الله (صلى الله عليه و آله) و قد مَلکتْه فى حياة رسول الله(ص)؟»[5]

در اينجا حضرت، در يک عبارت و يک جمله، هم لفظ «ارث» را به کار برده اند و هم مى فرمايند که حضرت فاطمه (سلام الله عليها) فدک را در زمان حضرت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) مالک بوده اند، پس معلوم مى شود مراد از ميراث در اينجا، ميراث مشهور و مصطلح نيست، که بعد از مردن والدين به انسان مى رسد، بلکه شامل زمان حيات والدين هم مى شود، چرا که اگر مراد حضرت، ارث اصطلاحى بود، لازمه اش اين بود که فدک بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در اختيار حضرت زهرا (سلام الله عليها) قرار گيرد، حال آن که حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايد: «و قد ملکته فى حياة رسول الله (صلى الله عليه و آله)»

4 ـ طبق شهادت تاريخ، حضرت زهرا (سلام الله عليها) در فدک، تعدادى کارگر و کشاورز داشته و زمانى که ابوبکر مى خواست فدک را غصب کند، عده اى مأمور فرستاد تا آن کارگرها را از آن جا بيرون کنند،[6] اين امر، شاهدى ديگر بر اين معنى است که حضرت زهراء(سلام الله عليها) قبل از رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) اختيار فدک را به عهده داشته‌اند.

بنابراين مراد از ارث، آن ارث اصطلاحى که پس از فوت پدر به فرزند مى رسد، نيست بلکه شامل مطلق چيزهايى است که از والدين به فرزندان منتقل مى شود; چه در زمان حياتشان و چه بعد از مرگشان. شاهد بر اين مطلب، اين تعبير عرفى است که وقتى کسى مى گويد: «فلانى هوش و استعداد يا شجاعت و ديگر کمالات انسانى را از پدرش به ارث برده است.» اين بدان معنا نيست که پدرش مرده و بعد فرزندش هوش يا شجاعت او را به ارث برده، بلکه مراد آن است که با اين که پدرش زنده است، اين هوش يا شجاعت از پدر به او رسيده است. از اين رو به يک معنا هر چيزى که به يک نسل بعدى منتقل مى شود، گرچه در زمان حيات نسل قبلى هم باشد، ارث گفته مى شود. امّا اين که چرا حضرت زهرا(سلام الله عليها) در همان خطبه مشهور به مسأله ى ارث و آيات آن تمسّک مى کنند، چنان که مى فرمايند: «يابن ابى قحافة! افى کتاب الله ان ترث اباک و لا اَرِثُ ابي…»;[7] بايد در جواب گفت: علت آن بود که ابوبکر ادّعاى آن حضرت مبنى بر نحله و بخشش بودن فدک را (با اين که حضرت على(عليه السلام) به آن شهادت دادند) ردّ کرد. از اين رو حضرت مسأله ارث را که از مسلمات دين است، مطرح نمودند تا ابوبکر نتواند آن را منکر شود.

بنابراين مطرح شدن «فدک» به عنوان ميراث، آخرين دفاع بانوى بزرگ اسلام از حقش بود. علاوه بر اينها، مسعودى به استرداد فدک به بنى فاطمه، توسط عمر بن عبدالعزيز اشاره کرده است.[8] که از آن مى توان نتيجه گرفت که اگر زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) حقى در آن داشتند به ورثه آنها هم چيزى داده مى شد و يا لااقل مسئله حقشان مطرح مى شد. در حالى که هيچ صحبتى از اين سهم براى زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به ميان نيامده است.

هنگامى که حضرت فاطمه(سلام الله عليها) از دستور ابوبکر، اطلاع يافت، نزد او رفت و فرمود: «چرا نمايندگان مرا از فدک خارج نموده‌اى با اينکه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) آن را به فرمان خدا ملک من نمود» ابوبگر گفت: براى گفته‌هايت شاهد بياور (که رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فدک را ملک خاص تو نموده است). فاطمه(سلام الله عليها) رفت و ام ايمن (از بانوان بسيار مورد احترام رسول خدا (صلى الله عليه و آله)) را به عنوان شاهد نزد ابوبکر آورد و او شهادت داد که پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) پس از نزول آيه (وآت ذالقربي…) به فرمان خدا، فدک را به فاطمه واگذار کرد. سپس حضرت على(عليه السلام) آمد و عين اين مطلب را گواهى داد. براى ابوبکر ثابت شد که فدک ملک شخصى حضرت فاطمه(سلام الله عليها) است و بر همين اساس قبالة او را به حضرت فاطمه(سلام الله عليها) برگرداند. ولى عمر، مانع اين کار شد.

بعد در روزى ديگر حضرت على(عليه السلام) براى حقانيت حضرت فاطمه (سلام الله عليها) به قاعدة «اليد» استدلال مى‌کند و مى‌فرمايد فدک مالى است که از زمان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در دست حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بود و شما بر خلاف شرع و سنت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) از صاحب «يد»، بينه مطالبه مى‌کني.

پس طبق اين گزارشات تاريخى مشخص مى‌شود که فدک، ارث اصطلاحى نبوده و حضرت فاطمه(سلام الله عليها) و حضرت على(عليه السلام) در استدلالات خود از آن به عنوان ملک شخصى که در زمان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به حضرت فاطمه(سلام الله عليها) بخشيده شده بود ياد مى‌کنند.

اما وقتى ابوبکر و عمر از اين راه قانع نمى‌شود، حضرت فاطمه(سلام الله عليها) مجبور مى‌شود از راه ديگرى وارد بشود و بگويد که اى ابوبکر چطور مى‌شود که تو از پدرت ارث ببرى ولى من اين حق را نداشته باشم.

پس از آنجا که فدک، ارث مصطلح نمى‌باشد و ملک شخصى حضرت فاطمه(سلام الله عليها) از زمان حيات پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) مى‌باشد، هيچ يک از همسران پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در اينجا ذى نفع نيستند و بهترين دليل آن هم اين است که هيچ يک از زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در مورد فدک، هيچ نوع ادعايى نداشتند و اگر زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) مخصوصاً عايشه خود را در فدک ذى نفع مى‌دانستند حداقل يکى از آنها اعتراض و ادعايى مى‌کردند که در تاريخ هيچ نوع اعتراضى از طرف زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ثبت نشده است.

«والسلام»


[1] ـ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 288. کنزالعمال، ج 2، ص 158. مجمع البيان و درالمنثور، و الميزان و التبيان، ذيل آيه 26 سوره اسرا و 38 سوره روم.

[2]ـ اسراء 26.

[3]ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 3، ص 411، ابن ابى الحديد; شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 268، الدرالمنثور، ج 4، ص 177.

[4]ـ طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 107.

[5]ـ همان، ص 122.

[6]ـ همان، ص 121.

[7]ـ همان، ص 101.

[8]ـ تاريخ مسعودى، ج 2، ص 3 ـ 34

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24

محفل عاشقان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • شعر
  • حدیث
  • دلنوشته
  • درد عشق
  • درحریم عشق
  • در محضر عارفان
ابزاروبلاگ
log
وبلاگ
وبلاگکد ماوس
log
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس