صدای تو بر من مخفی نیست
08 اردیبهشت 1391 توسط محفل عاشقان
صداى تو بر من مخفى نيست
آنگاه كه حضرت داود عليه السلام به حج آمد چون به عرفات حاضر شد و كثرت مردم را در عرفات مشاهده كرد، بالاى كوه رفت و تنها مشغول دعا و راز و نياز شد.
چون از مناسك حج فارغ شد، جبرئيل به نزد او آمد و گفت :
اى داود! پروردگارت مى فرمايد: چرا بالاى كوه رفتى ؟ آيا گمان كردى كه صدائى به سبب صداى ديگر بر من مخفى مى گردد؟
سپس جبرئيل داود را به سوى (جدّه ) و از آنجا او را به دريا بُرد تا رسيد به سنگى و آن را شكافت ، ناگاه در آن سنگ كرمى ظاهر شد، آنگاه جبرئيل گفت : اى داود! پروردگارت مى فرمايد كه :
صداى اين كرم را در ميان اين سنگ در قعر اين دريا مى شنوم و غافل نيستم ، تو گمان كردى كه صداهاى بسيار، مانع شنيدن صداى تو مى شود؟(21)