تلاش مورچه براى رسيدن به معشوق
نقل شده كه حضرت داود عليه السلام در حال عبور از بيابانى مورچه اى را ديد مرتب كارش اين است كه از تپه اى خاك برمى دارد و به جاى ديگرى مى ريزد.
حضرت داود عليه السلام از خداوند خواست كه از راز اين كار آگاه شود…، مورچه به سخن آمد كه :
(معشوقى دارم كه شرط و ميل خود را آوردن تمام خاكهاى آن تپه در اين محل قرار داده است !)
حضرت فرمود:
(با اين جثّه كوچك ، تو تا كى مى توانى خاكهاى اين تلّ بزرگ را به محل مورد نظر منتقل كنى ، و آيا عمر تو كفايت خواهد كرد؟!)
مورچه گفت :
(همه اينها را مى دانم ولى خوشم اگر در راه اين كار بميرم به عشق محبوبم مرده ام !).
در اينجا حضرت داود عليه السلام منقلب شد و فهميد اين جريان درسى است براى او.(56)
ز هرچه غير يار استغفراللّه
|
ز بود مستعار استغفر اللّه
|
دمى كان بگذرد بى ياد رويش
|
از آن دم بى شمار استغفراللّه |