محفل عاشقان

    این وبلاگ متعلق به امام زمان عج الله ومحبان وعاشقان ایشان می باشدباصلوات برای سلامتی وظهور هرچه سریعتر ایشان نگاهمان کنید»
  • خانه 

یک عمر

13 اردیبهشت 1391 توسط محفل عاشقان

شاعرش را نمی شناسم اما به دلم نشست:

یک عمر تو زخم‌های ما را بستی

هر روز کشیدی به سر ما دستی

شعبان که به نیمه می‌رسد آقاجان!

ما تازه به یادمان می‌آید هستی!

هر چند که خسته‌ایم از این حال نیـا!

شرمنده! اگر ندارد اشکال نیـا!

ما خط تمام نامه‌هامان کوفی است

آقای گلم زبان من لال نیـا!

سرتاسر جان ما پر از تب نشده

چون جام جنون ما لبالب نشده

ما منتظریم ماه کامل بشود

دور قمری چهارده شب نشده

هر چند که بیمار تو هستیم همه

دیوانه‌ی دیدار تو هستیم همه

بین خودمان بماند آقا عمری است

انگار طلب‌کار تو هستیم همه

هر روز به ما اگر که سر هم بزنی

بر ریشه‌ی خواب ما تبـر هم بزنی

آقا تو که خوب می‌شناسی ما را

زنگ در خانه را اگر هم بزنی…

از مزرعه‌های کوچک بعضی‌ها

برچیده شود مترسک بعضی‌ها

آقا خودمانیم چه کیفی دارد

وقتی بزنی به برجک بعضی‌ها

این مرد که در ره است باید او را..

می‌ترسم اگر سرزده آید او را…

از هر که سراغ او گرفتم دیدم

ر شهر کسی نمی‌شناسد او را

 

 نظر دهید »

nدوستی و دشمنی برای خدا

08 اردیبهشت 1391 توسط محفل عاشقان

دوستى و دشمنى براى خدا
خداوند متعال به حضرت موسى بن عمران عليه السلام وحى فرستاد كه : اى موسى ! آيا هرگز عملى از براى من بجاى آورده اى ؟
عرض كرد: پروردگارا! نماز براى تو بجا آورده ام ، و روزه را براى تو گرفته ام و صدقه داده ام و ذكر تو را نموده ام .
خطاب به او شد: اما نمازت ، دليل بر خداپرستى تو است و روزه ، سپر آتش است از براى تو، و صدقه ، سايبان است از برايت در قيامت ، و ياد من نور است از براى تو، پس كدام عمل از براى من به جاى آوردى ؟
موسى عليه السلام عرض كرد: پرودگارا مرا راهنمايى كن بر عملى كه از براى تو باشد.
از طرف خداوند به او خطاب شد:
آيا هرگز با دوستان من دوستى و با دشمنان من دشمنى نموده اى ؟ آنگاه حضرت موسى عليه السلام متوجّه گرديد كه افضل اعمال نزد خداوند دوستى با دوستان خدوند متعال و دشمنى با دشمنان او مى باشد

 نظر دهید »

هرکه را من دوستش داشته باشم او را می کشم

08 اردیبهشت 1391 توسط محفل عاشقان

هر كه را من دوستش داشته باشم او را مى كشم
َنْ سَأَلَنِى أَعْطَيْتُهُ وَ مَنْ أَعْطَانِى شَكَرْتُهُ وَ مَنْ عَصَانِى سَتَرْتُهُ وَ مَنْ قَصَدَنِى أَبْقَيْتُهُ وَ مَنْ عَرَفَنِى خَيَّرْتُهُ وَ مَنْ أَحَبَّنِى ابْتَلَيْتُهُ وَ مَنْ أَحْبَبْتُهُ قَتَلْتُهُ وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَيَّ دِيَتُهُ وَ مَنْ عَلَيَّ دِيَتُهُ فَأَنَا دِيَتُهُ).(15)
خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:
هر كس مرا بخواند اجابت كنم ، و هر كس از من چيزى بخواهد به او عطا كنم ، و هر كس كه در راه من احسان كند، تشكّر كنم ، و آنكه مرا معصيت كند، پرده پوشى كنم ، و هر كس به جانب من بيايد او را ثابت قدم بدارم و هر كس مرا بشناسد او را براى كارهاى پسنديده برگزينم و هر كه مرا دوست بدارد او را به (بلا) مبتلى كنم و هر آنكه را من دوستش داشته باشم او را مى كشم (توفيق شهادت در راه خود به او نصيب كنم ) و هر كه را من بكشم ديه او را به عهده مى گيرم و ديه هر كس كه به عهده من باشد، وصال خود را ديه او قرار مى دهم .


 نظر دهید »

متوسل شدن به حضرت زهرا سلام الله علیها

28 فروردین 1391 توسط محفل عاشقان

متوسل شدن به حضرت زهرا (س) در عمليات شناسايي نويد شاهد:

چند شب پيش از عمليات، شهيد احمد جولاييان همراه با يكي از دوستانش براي انجام آخرين شناسايي به محور دشمن رفته بود. درست در همان محوري كه قرار بود امشب در آن عمليات اجرا شود، در حالي كه نهر ابوعقاب پر از موانع بود، احمد و دوستانش خيلي آرام و با احتياط وارد نهر شدند… نويد شاهد: چند شب پيش از عمليات، شهيد احمد جولاييان همراه با يكي از دوستانش براي انجام آخرين شناسايي به محور دشمن رفته بود. درست در همان محوري كه قرار بود امشب در آن عمليات اجرا شود، در حالي كه نهر ابوعقاب پر از موانع بود، احمد و دوستانش خيلي آرام و با احتياط وارد نهر شدند و به هر زحمتي كه بود از موانع گذر كردند و خود را به عمق دشمن رساندند. سنگرهاي كمين عراقي ها را شناسايي كردند و پس از شناسايي كامل در حال برگشت، هر دو در سيم هاي خاردار و لابه لاي موانع گير كردند. اسلحه كلاشي كه پشت سرشان بود و براي احتياط برده بودند، طوري در سيم هاي خاردار گير كرده بود كه حتي نمي توانستند تكان بخورند. در آن ساعت، آب جزر شده بود، با دشمن نيز بيش از چند متر فاصله نداشتند. هر قدر تلاش كردند كه خود را رها كنند، نتوانستند. دريافتند كه لحظه موعود فرا رسيد، راه بازگشتي نيست. در حالي كه اشك در چشمانشان حلقه زده بود، يكديگر را در آغوش گرفتند و حلاليت طلبيدند. آن روزها ايام فاطميه بود، به حضرت زهرا(س) متوسل شدند. دوست احمد به هر زحمتي از شر سيم هاي خاردار نجات پيدا كرد اما وضعيت احمد، بسيار دشوارتر بود و امكان رهايي او وجود نداشت. از احمد خداحافظي كرد و به سوي نيروهاي خودي برگشت. احمد تصميم گرفت هر طور شده از اين گرفتاري نجات پيدا كند، چون اگر اسير مي شد، ممكن بود زير شكنجه و شلاق، حرف بزند و عمليات لو برود. دوست احمد در حالي كه به عقب برمي گشت، احساس كرد چيزي به سرعت به طرفش مي آيد. با خود گفت: «بدبخت شدم! عراقي ها هستند! حتما احمد را گرفته اند و حالا به طرف من مي آيند». به زير آب رفت، تا او را نبينند. وقتي آهسته از زير آب بيرون آمد، كسي به طرف او مي آمد .خطاب به او فرياد مي زند: «قف! لاتحركوا! (ايست! بي حركت!)» احمد خود را در آغوش او انداخت و هر دو چند دقيقه با صداي بلند گريستند. پرسيد: «احمد! چطوري نجات پيدا كردي؟» ـ «نمي دانم چه شد! هر قدر تلاش كردم كه خودم را از شر سيم هاي خاردار خلاص كنم، نتوانستم. وضعيتم لحظه به لحظه بدتر مي شد. نمي دانستم چه بكنم. موانع در حال تكان خوردن و بسيار خطرناك بود، چون توجه دشمن را به سمت من جلب مي كرد. از همه كس و همه جا نااميد، به ائمه ـ عليهم السلام ـ متوسل شدم. يكي يكي سراغ آنها رفتم. يك لحظه يادم آمد كه ايام فاطميه است. دست دعا و نيازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز كردم و با تمام وجودم از ايشان خواستم كه نجاتم بدهند. گريه كردم. دعا كردم. در همين حال احساس كردم يكي پشت لباسم را گرفت، مرا بلند كرد و در آب اروند پرتم كرد. آن حالت را در هشياري كامل احساس كردم». احمد اين ماجرا را براي دوستش تعريف كرد، او را قسم داده بود كه تا زنده است، آن را براي كسي بازگو نكند. منبع: عصر انتظار

 نظر دهید »

محفل عاشقان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • شعر
  • حدیث
  • دلنوشته
  • درد عشق
  • درحریم عشق
  • در محضر عارفان
ابزاروبلاگ
log
وبلاگ
وبلاگکد ماوس
log
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس