محفل عاشقان

    این وبلاگ متعلق به امام زمان عج الله ومحبان وعاشقان ایشان می باشدباصلوات برای سلامتی وظهور هرچه سریعتر ایشان نگاهمان کنید»
  • خانه

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*

جملات زیبا

16 بهمن 1394 توسط محفل عاشقان

همتا هم نداری که …

وقت نبودنت به دلم وعده بدهم

شاید ” مثلش ” را پیدا کنم !

آقای بی همتای من بیا

 نظر دهید »

روزی تو خوهی آمد

24 خرداد 1393 توسط محفل عاشقان

 نظر دهید »

برای نابودی تکفیری ها دعا کنیم

24 خرداد 1393 توسط محفل عاشقان

ای سید ما ای مولای ما!!
این کودکان مظلوم را ببین که چگونه مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند!!!؟

اینها به غیر از ظهور شما،هیچ امیدی برای آینده ندارند

یا صاحب الزمان!!!

ببین که چگونه دلهایشان کباب شده است

می دانم دل شما هم از این صحنه ها کباب است

همان طور که اینگونه صحنه ها وجودم را نابود می کند

روح مرا نابود می کند

آخه مگر این کودکان چه گناهی دارند…

کودک و بچه به غیر از بازی مگر چه چیزی از دنیا و سیاست می داند!؟؟

مولاجان خودت شاهد هستی که این وهابی ها و تکفیری ها چه می کنند

خودت بیا و خون را از گونه های این بچه ها پاک کن…

 نظر دهید »

یا مهدی

24 خرداد 1393 توسط محفل عاشقان

ما نمی‌دانیم و نمی‌توانیم شکر این نعمت را چگونه بجای بیاوریم که گِل ما را از باقی ماندة گلِ حضرت مهدی «روحی و ارواح العالمین له الفدا» سرشته‌اند.

ما خودمان خوب می‌دانیم که این عشق را به ما داده‌اند و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ما را از میان همة بندگان خدای سبحان را صلا زده است و سر سفرة کریمانة خویش نشانده است.

من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم؟

حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

تو مگر سایة لطفی به سروقتِ من آری

که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم

خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم

که تو هرگز گُل من باشی و من خار تو باشم

هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد

که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم

هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی

مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم

گُذر از دست رقیبان نتوان کرد به کُویت

مگر آن وقت که در سایة زنهار تو باشم

مردمان عاشق گفتار من ای قبلة خوبان!

چون نباشند؟ که من، عاشق دیدار تو باشم

من چه شایستة آنم که تو را خوانم و دانم

مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم

در پی پاسخ به این پرسش بوده‌ایم که: ما کی؟ کجا؟ و چگونه؟ به شرف این عشق نایل آمده‌ایم؟ جواب آن بود که در واقعه‌ای به نام «عشق غایبانه» و در عالم ارواح، ما عاشق آفریده شدیم و ماجرای این عشقِ غایبانه تا عالم ناسوت کشیده شده است.

در خصوص ابعاد مختلفِ عشق غایبانه، سخن‌ها بسیار گفته‌ایم و امروز کلام خودمان را در این باره به حول و قوة الهی، ادامه می‌دهیم.

جذبة حضرت معشوق پرده نشین عجل الله تعالی فرجه الشریف:

یکی دیگر از ابعادِ عشقِ غایبانه، «جذبة نامرئیِ» حضرت دلدار «روحی وله الفدا» است. «جذبه» را اهل معنا، گاه «کشش» می‌گویند؛ و گاهی «برقِ عشق» و گاهی هم «کمند نامرئی» یار.

جناب حافظ که ـ خود از مجذوبانِ امام زمان «سلام الله علیه» است ـ «جذبه» را در برخی از ابیات عرضی و قدسی خود، «برقِ عشق» نامیده است:

دیدی ای دل که غمِ عشق دگر باره چه کرد؟

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد؟

برقی از منزل لیلی بدرخشید «سحر»

وه که با خرمن مجنونِ دل افگار چه کرد؟

برقِ عشق، آتش غم در دلِ حافظ زد و سخوت

یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد؟


 نظر دهید »

آقا جون

24 خرداد 1393 توسط محفل عاشقان

آقا جون؛
شعبان گذشت…رمضان شد!
آقا انقدر حالم گرفته ست ازین فرصتهایی که از دست دادم که به مرز جنون رسیدم
آقا انقدر پروندمو سیاه کردم که از بردن اسمت خجالت میکشم
آقا…
کجایی؟
یه وقتایی مثل الان بدون بغض گریم میگیره…دلیل؟؟
از بدیهایی که در حق شما کردم
آقا شرمندم
آقا به هر دری زدی بیام سراغت…هرکاری کردی که از “صراط مستقیم” کج نشوم و جزء “انعمت علیهم” کنی منو ولی…
خودم هر چراغی از سمت شما دیدمو خاموش کردم و شدم"ضالـــــــــــین”
انقد سیاه شده نامه ی پروندم که میدونم وقتی تو هفته بدستتون میرسه اشک تو چشمای نازنینتون میندازم و باز با کمال وقاحت با تزویرو ریا جار میزنم که من"منتظر مهدیم”
آقا بدنامتون کردم؟
آقا آبروتونو بردم؟
آقا شیعه ی بدیم براتون نه؟
آقا جون ترو خدا میدونم بدم میدونم آبروتونو بردم ولی یه وقت دستامو ول نکنیدا!
آقا بیفتم زمین دردم میگیره
آه.
میخوام آدم شم…میشه کمکم کنی؟
چی دارم میگم؟
شما تو این سالها همش مراقبم بودی..همش مثل یه بابای مهربون هرجا زمین خوردم بلندم کردی
ومن…
هر جا زمین خوردم…هرجا بلندم کردی…مثل یه بچه ی نا اهل دوباره راه ناهموار گناهو ادامه دادم
آقا روتو ازم برنگردونی!
من محتاج نگاه های مهربون شمام که دلم گرم باشه
سرم پایینه…اشکا امونمو بریدن…دارم میلرزم که با خودم چیکار کردم؟
شما رو داشتمو نگاه هاتونو احساس کردم و کمک هاتونو دیدم ولی رو برگردوندم؟
آخه چقدر چه بنده میتونه قدر نشناس باشه
دلم به حال خودم میسوزه
آقا…مولا…امام زمانم…صاحب الامرم
ببخش
تو این ماه خدا…دستمو بگیر…بدجور شکستم
شنیدم دل های شکسته رو میخری
تورو به مادرت حضرت فاطمه الزهرا قسم یه دستی بسر ما بکش تو ماه رمضون امسال
مارو از “مغضوبین” دور کن

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 24

محفل عاشقان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • شعر
  • حدیث
  • دلنوشته
  • درد عشق
  • درحریم عشق
  • در محضر عارفان
ابزاروبلاگ
log
وبلاگ
وبلاگکد ماوس
log
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس